English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5101 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
information science U علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
retail bin U انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
morphophonemics U مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
goodness U میداند
mesne process U مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
all the world knows U همه کس میداند
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
gospeller U خودراتنهاصاحب انجیل میداند
he has small greek U کمی یونانی میداند
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
hylotheist U کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
humanitarian U کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
humoralist U کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
pragamatist U کسیکه عملی بودن هر چیز راضر ر میداند
prehistorian U مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
inspirationist U کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
pantheism U فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
divining U الهی
celestial U الهی
divines U الهی
divine U الهی
divined U الهی
intellectualist U کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
oracles U الهام الهی
charisma U عطیه الهی
oracle U الهام الهی
jurisprudence U حقوق الهی
acts of God U مشیت الهی
monad U جوهر الهی
act of God U مشیت الهی
providence U مشیت الهی
theology U حکمت الهی
semidivine U نیمه الهی
agape U عشق الهی
theosophy U حکمت الهی
doctor of d. U حکیم الهی
precepts of god U احکام الهی
afflatus U وحی الهی
grace of god U موهبت الهی
god's ordinace U مشیت الهی
divine compassion U رحمت الهی
unity of possession U تصرفات مشاعی چند تن در یک ملک واحد تصرفات فرد واحددر دو مال مختلف که ناشی از عناوین مختلفه باشد
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
under the shdow of god U بسایه خدا در فل الهی
theologian U حکیم الهی خداشناس
theological U وابسته بعلوم الهی
numen U وجود الهی خدا
theologians U حکیم الهی خداشناس
free grace U توفیق بی منت الهی
atomic theory U فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
providentially U از مشیت الهی من جانب الله
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
absolutist U کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
osmosis U ازیک پرده
ex parte U ازیک طرف
uniparental U ازیک ولی
from pillar to post U ازیک دربدردیگر
on one hand U ازیک طرف
of the same leaven U ازیک جنس
neither he nor she know U نه ان مرد میداند نه ان زن این دو تن مرد وزن هیچکدام نمیدانند
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
to lose an eye U ازیک چشم نابیناشدن
aliunde U ازیک جای دیگر
consubstantiate U ازیک جنس شدن
dual U استفاده ازیک جفت
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
Ask each and every one of them . U ازیک یک آنها بپرسید
itineration U ازیک جابجایی دیگر
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
facts U حقیقت
truth U حقیقت
yea U در حقیقت
actually U در حقیقت
acted U حقیقت
fact U حقیقت
in reality U در حقیقت
in sooth U در حقیقت
in truth U در حقیقت
realities U حقیقت
reality U حقیقت
admittedly <adv.> U در حقیقت
truths U حقیقت
act U حقیقت
to be sure <adv.> U در حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> U در حقیقت
gybe U ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
out fall U محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
it is useful in a way U ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
oversoul U حقیقت مطلق
reserves U کتمان حقیقت
reserving U کتمان حقیقت
truthful <adj.> U راست [با حقیقت]
approving truth U حقیقت مسلم
axioms U حقیقت اشکار
understatement U کتمان حقیقت
understatements U کتمان حقیقت
erroneousness U عدم حقیقت
axiom U حقیقت اشکار
half truth U حقیقت ناقص
reserve U کتمان حقیقت
unreality U عدم حقیقت
tell the truth U حقیقت را گفتن
untruthful U خلاف حقیقت
the face remains U حقیقت همانست
matter-of-fact U حقیقت امر
verities U صحت حقیقت
factually U حقیقت امری
factual U حقیقت امری
thing in itself U حقیقت غایی
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
verity U صحت حقیقت
truthless U عاری از حقیقت
matter of fact U حقیقت امر
tao U حقیقت طریقت
verism U حقیقت گرایی
the f.of the matter U حقیقت امر
suppressio veri U کتمان حقیقت
replaying U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replays U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcracker U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replayed U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replay U خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcrackers U تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
that is about the size of it U حقیقت امراین است
principle U حقیقت مبادی واصول
understates U حقیقت را افهار نکردن
That's not so! U این حقیقت ندارد!
in point of fact U حقیقت امر اینست که
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
truth drug U داروی کشف حقیقت
understating U حقیقت را افهار نکردن
understate U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
untruth U خلاف حقیقت کذب
untruths U خلاف حقیقت کذب
Nothing hurts like the truth. U حقیقت تلخ است
veridical U از روی حقیقت گویی
veritable U قابل اثبات حقیقت
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
polyoestrous U دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
eponymy U اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
mathesis U علوم
science U علوم
sciences U علوم
I know it for a fact. U این یک حقیقت مسلم است
actions U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
mincingly U با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
Sept U دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
scrimmages U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
scrimmage U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
outdegree U تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
Recent search history Forum search
1The more you care
1ميشلين پاسيبل
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1معنی lead lag compensator
3biotargeted
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1علوم دریایی و اقیانوسی
0Blind fasteners
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com